«یَا أَییّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَهٌ فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه با فوجی از دشمن مقابل شدید با آنها پایداری کنید و خدا را پیوسته یاد آرید، باشد که پیروزمند و فاتح گردید».
اینک که این سطور را مینویسم، انتظارم برای فرارسیدن چنین لحظهای که مدتها از صمیم قلب آرزوی آن را داشتم، فرارسیده است و اکنون که لطف خداوند شاملم شده که من گنهکار و روسیاه بیارزش، در این راه مقدس و پاک که تنها خاصان خدا را اجازه قدمزدن در آن است که کفران نعمت نکرده و این اجازه مقدس را پاس دارم و تا آخرین قطره خون این راه را ادامه دهم و امانتی را که پس از برداشتن اولین قدم بردرش نهاده شده به سرمنزل مقصود برسانم و برای آن که در نیمهراه از سنگینی بار زانوانم خم نگردد از لحظه ورود در این راه پیوسته دعایم این بوده است: «ربَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ» که هرچه دارم و داریم از اوست و اگر لحظهای لطف او از من برداشته شود، به اسفل السافلین سقوط خواهیم کرد و اگر لطف خدا همچنان به این عاصی تداوم داشت و خدا خریدار جانم شد، شهید میشوم و خونم بر روی خون دیگر شهدای این طریق خواهد ریخت، چرا که برای باز شدن راه کربلا باید سیل خون راه بیفتد و راه را باز کند، تا یاران خدا و مشتاقان حسین (ع) از این راه گذشته و جانهای خود را از بوی قبرش سرشار نمایند. اگر در این راه شهید شوم مادر و برادرانم گردنهای خود را بالا بگیرید که شما هم توانستهاید به خروشانتر شدن این سیل کمک کنید.
ای مادر بزرگوارم اگر شهید شدم، مادر بهتر از عمرم، به دامنپاکت ببال که توانستی چنین فرزندی بپرورانی که در صورت مقبول شدن همنشین صالحان و خاصان خدا گردد. برادرانم را چنان بپرور که اجازه چسبیدن به گوشهای از پیراهن اهلبیت (ع) را یافته و دنبالهرو امام حسین (ع) گردند.
اما شما مادر گرانقدرم اگر با بدن شهید و دستوپای قطع شدهام مواجه شدی، بدان که از شهید مظلوم آیتالله بهشتی که بدنش و دستوپایش را قطع کردند، در نزد خدا عزیزتر نبودم. اگر با بدن سوختهام مواجه شدی، آگاه باش که در نزد خدا از شهید رجایی که بدنش خاکستر شده بهتر و عزیزتر نبودهام. اگر جنازهام پیدا نشد، بدانید که امانتداری شما نزد خدا بیشتر مقبول شده است.
اما مادر و خواهران اگر در شهادتم خداینکرده چادری گریان داشتید، همانطور که در شب دامادیم میبایست باشید، دل خندان داشته باشید. از کلیه آدمهایی که حقی بر گردنم دارند، حلالیت میطلبم، بهخصوص سلطان صوفی. در خاتمه یادآور میشوم، مادر گرانقدرم حلالم کنید. مادر اگر شما خوشبختی مرا میخواستید، بدانید که در این راه خوشبخت شدم.
«انا لله و انا الیه راجعون». در کنار تربت شهید «زاهدای» دفن نمایید مرا.
انتهای خبر/