بسمالله الرحمن الرحیم
(خدایا این عزیزان را که بهترین هدایای امت ماست به پیشگاه بپذیر). (امام خمینی)
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
«شهیدان را مرده مپندارید؛ بلکه زنده و در نزد خدای خویش روزی میخورند».
«إنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوص»
«بهدرستی که خداوند دوست میدارد کسانی را که در راهش چون دژی محکم صف بسته و پیکار میکنند».
خدایا برای اولین بار وصیتنامهام را مینویسم و ۷ سال است که از جنگ تحمیلی میگذرد و در این مدت طولانی که در جبهه شرکت کردهام. شهادت نصیبم نگردیده، البته شکی نیست که تا کنون لیاقت شهادت را نداشتهام و در این مدت بهترین دوستانم و نور چشمانم در کنارم به شهادت رسیدهاند. خدایا به من کمک کن که لیاقت شهادت در راهت پیدا کنم و باز با خجالت و شرمندگی آخرین وصیتنامهام است که مینویسم در تاریخ ۱۳۶۵/۹/۱۵.
به نام خدا، به نام او که همه چیز اوست زندگیام اوست و زنده به اویم، به نام او که از اویم و بودنم از اوست و رفتنم از اوست، یادم اوست، جانم اوست و معشوقم اوست محبوبم اوست، امیدم اوست و همه چیزم و به یادت هستم تا به یادم باشی که بدون تو هیچوپوچ خواهم بود.
و سلام بر شهدای اسلام بر شهدای انقلاب اسلامی و بهخصوص شهدای جنگ تحمیلی و خانواده شهدا و امت شهیدپرور ایران، اینجانب هدفم از رفتن به جبهه این بوده است که اولاً خدمتی به اسلام و بعد به فرموده امام خودکرده باشم که میفرماید «مسئله اصلی جنگ است» و من هم تمام مسائل و مشکلات را زیر پا گذاشتم. خدایا به من کمک کن که در این دانشگاه بزرگ علم و ادب اسلامی موفق شوم که جز این چیزی نمیخواهم. خدایا به من کمک کن. گناهانم ببخش. روزی نادان بودم، انشاءالله که خدا این بنده حقیر را ببخشد و بیامرزد.
و شما ای خواهران و برادران مسلمان پیام مـن بهعنوان یک شهید این است که قدر این نعمت الهی را بدانید؛ یعنی امام عزیزمان و همه گوشبهفرمان این بزرگوار باشید که در راه راست حرکت کنید و از خون شهیدانی که هدفشان پیروزی اسلام بوده دفاع کنید و درصورتیکه شهادت نصیبم شد، از جانب جبهه الله باشد. میخواهم برایم نماز میت بخوانید و همه در سوم و هفتم و چهلم من شرکت و سخنرانی نمایند. البته نه بهخاطر من سخنرانی کنند؛ بلکه پیام خون شهدا را به گوش مردم بیدار و آگاه برسانید و قبرم در نزدیکترین جا باشد، نسبت به دوستانم و شهدای دیگر بهخصوص در جوار شهید غلامرضا علی دادی دفنم کنید، بهخاطر این که در این دنیا اینقدر به هم نزدیک بودیم، دلم میخواهد حالا که شهید شدم در کنار دوست عزیزم غلامرضا علیدادی باشم.
اما راجع به خودم، برادران و خواهران این دنیا، دنیای آزمایش است و همه میدانیم که هیچکدام ماندگار نیستیم و همگی خواهیم رفت. فقط مواظب باشیم پرونده ما سفید باشد و با روی سفید، پرونده کامل با معدل ۲۰ که برای دانشآموزان نمره ممتاز است را برای خودمان آماده کرده باشیم. از همه شما برادران و خواهران میخواهم که اگر خدای ناخواسته از من ناراحتی دیدهاید و حرفی شنیدهاید که باعث ناراحتی شدهام، مرا ببخشید.
مادر جان خوشا به حالت که چنین فرزندی در راه اسلام تربیت کردی و تو بودی که همیشه افتخار میکردی که فرزندت در جبهه است پس حالا هم افتخار کن که پس فرزندت در راه اسلام به شهادت رسیده و افتخاری بالاتر از افتخار اول، و از شما میخواهم مرا حلال کنی.
خواهرانم مرا حلال کنید که ممکن است در کوچکی شما را اذیت کرده باشم و خواب و نادان بودم، مرا به بزرگواری خودتان ببخشید و همیشه گوشبهفرمان امام باشید و فرزندانتان را در راه اسلام تربیت بکنید. برادرانم مرا ببخشید. مادرم از تو میخواهم که فرزندم مهدی نور چشمانم را در راه اسلام تربیت کنید و به او بیاموزید، عزیزم درس صبر، مقاومت، ایستادگی، جوانمردی و شهادت در راه اسلام به او بگویید باید اسلحه افتاده از دست پدر را برگیری و به جنگ با دشمنان اسلام برخیزید.
از پدر، مادرم، برادرانم و خواهران محترم میخواهم که در مجلس ختم من خیلی آرام باشید و با مخارجی کم برگزار نمایید. سعی کنید پیش همهکس گریه نکنید و مرتب خدا را یاد کنید و شکر بگویید و نگذارید دشمنان اسلام خوشحال شوند. بلکه با قامتی استوار از مردم پذیرایی کنید و در پایان از تمام برادران و خواهران میخواهم که مرا ببخشند و حلالم کنید و از کلیه برادران تیپ قهرمان المهدی (عج) که در این مدت بهعنوان خدمتگزاری در خدمتشان بودهام، بهخصوص فرمانده محترم خودم تقاضا دارم مرا ببخشند و حلالم کنید. خداحافظ شما.
«والسلام علیکم»
احمد صیاد اربابی
«وصیتنامهای دیگر»
بسمالله الرحمن الرحیم
وصیتنامه اینجانب احمد صیاد اربابی فرزند عباس از شهرستان زابل در تاریخ ۶۵/۹/۳۰.
«الحمدلله ربالعالمین والصلاه والسلام علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین الی الی یومالدین»
خداوندا آن سرباز فداکار را که در راه تو بر علیه دشمنان تو شمشیر میکشد و در جستجوی رضای تو استقرار حزب تو جهاد میکند، پیروز و خرسندش فرما. ما میرویم تا اسلام زنده بماند. ما میرویم تا لبخند رضایت بر چهره مبارک امام بشکفد. ما میرویم تا شهیدان در بهشت شهدا برافراشته شدن قامتهای بلند شهادتطلبان را در اقامه وصیتهای سرخشان به جشن بنشینند. ما میرویم شرافتهای انسانی را در جبهههای خونرنگ نبرد مدافع باشیم. ما میرویم اگر ریختن خون من برای اسلام و انقلاب اسلامی فایده دارد پس گلولههای شما را به آغوش میکشم.
مبادا در دنیا به جز خدای متعال به چیزی دیگر دل ببندیم که در این صورت شعار پر معنی و مستحکم «لا اله الا الله» را نقض کردیم. خدا را شکر کنید که توانستید امانتی را که خدا به شما سپرده بود، به نحو احسن تربیت نمودی و به صاحب اصلیاش برگردانید. «امروز واقعاً این جوانها هستند که باید مسئله جنگ را حل کنند».
بگذارید که پیکر تکهتکهام در کربلای جنوب و غرب کشور با بادهایی کـه بـوی رشادت و حماسهآفرینی میدهد به دست امام عصر (عجلالله تعالی فرجه الشریف) به خاک سپرده شود. باری پدر جان این جسد ناقابل مرا ۲۰ متر مانده به قبر با طناب بکشند که شاید خداوند یک مقداری از گناهان مرا ببخشد. تا بارم یک مقداری سبک شود و از خداوند میخواهم که اگر کشته شدم بدنم مثل بدن امام حسین (ع) تکهتکه شده باشد که پیش امام حسین (ع)، شرمنده نباشم، چون سرباز امام حسین (ع) هستم و باید مثل خود امام حسین (ع) به شهادت برسم و باری پدر جان وقتی که مرا تشییعجنازه کرده و دودست من اگر سالم بود از تابوت بیرون بیاورند، بهعنوان این که دستخالی از دنیا رفته است و باری اگر او را به عنوانی ناراحت کردهام مرا ببخشد، و باری پدر جان یک مقدار پولی هم که بچهها از من میخواهند. ۵۰۰ تومان علی هراتی از فیروزهای + خرامکه از بندرعباس ۳۵۰۰ تومان، ۳۰۰ تومان عباس محمد جان و یک مقدار پولی هم من از بچهها میخواهم. حال آنها را نگهدارید و از طرف من از همه معذرتخواهی کنید و مـرا بـه بزرگی خود ببخشید و باری پدر جان و مادر جان پسر مرا اذیت نکنید که نه مادر دارد و نه پدر. وقتی هم که بزرگ شد او را دنبال دین و اسلام هدایت کنید. مادر جان و پدر جان مرا ببخشید اگر شما را به هر عنوان ناراحت کردهام.
برادر حسین جان ببخشید مرا و به حرف پدر و مادر گوش دهید، و باری برادرانم باقر، علی و رضا، خواهرانم نصرت و فاطمه مرا ببخشید که شما را بهعنوان ناراحت کرده و دنبال راه حسین (ع) و زینب (س) را بگیرید و باری از خواهرم نصرت بخواهید که مرا ببخشد و همچنین از صفر و در پایان سلام مرا به عموهایم و عمه و کاکایم، نادر پسرعمویم برسانید و باز هم پدر و مادرم با سلام فراوان در موقع تشییعجنازه من گریه نکنید و شاد باشید و غلام فقیر پدربزرگ را از طرف من سلام برسانید. همچنین دایی حسین علی و حسین را سلام برسانید و بگویید مرا ببخشد. اگر ناراحتی دیدهاند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
انتهای خبر/