به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «خبرنیمروز»، شهید «غلامعلی فتحی»، یکم فروردین ۱۳۴۱، در روستای حاجی حسینی از توابع شهرستان زابل دیده به جهان گشود. پدرش محمد، در شهربانی کار میکرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دهم خرداد ۱۳۶۲، در شوش توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پا و قطع آن شهید شد. پیکر وی را در بهشت مصطفی شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
بسم رب الشهدا
خدمت پدر و مادر مهربانم سلام فراوان میرسانم و امیدوارم از خداوند متعال که زندگی را در پناه ایزد یکتا به خوشی و سربلندی به پایان برسانید خدمت خواهران عزیز و مهربانم سلام زیاد میرسانم. خدمت برادر رشیدم سلام فراوان میرسانم. پدر و مادر گرامی میدانم که چقدر سخت است از این که خبر شهادتم به گوشتان برسد. خبر شهادت و از دست دادن تنها پسر بزرگتان که او را از دل و جان دوست داشتید و ۲۰ سال تمام در پای او رنج و مشقت کشیدید، تا اینکه روزی عصای دستتان گردد.
مادر عزیزم از این که در زندگی به حرفت گوش نمیکردم، مرا ببخش. مادر عزیزم من دوست داشتم روزی شود که بتوانم تو را خشنود سازم و اندکی از زحماتت را جبران نمایم، اما حیف که دست تقدیر دیگر امان نداد و من را از شما جدا نمود و اما تو ای پروردگار بزرگ، من هرچه از تو خواستم در زندگی به من عطا کردی حتی شهادت در راه خودت را از من دریغ ننمودی. من چطور بتوانم از عهده شکر تو برآیم.
پدر عزیزم میدانم که محبت من در دل تو بسیار است و رنج و اندوه از دست رفتن من برایت سنگین است، ولی در راه الله و در راه به ثمر رسیدن اسلام بسی ناچیز است و از درگاه خداوند باید تشکر کنی که این نعمت را بر شما ارزانی داشته و شما را از این ثواب برخوردار گردانیده است. پدر عزیزم حال که از میانتان رفتهام، تو را به حضرت باریتعالی سوگند میدهم که مرا فراموش کن. پدر عزیزم از تو تشکر میکنم که همواره از کوچکی بر این که انسان شوم، مرا ترغیب و تشویق نمودی من از شما تشکر میکنم که در راه به انجام رسیدن مواهب و بخششهای حضرت پروردگار مرا یاری دادی.
مادر عزیزم همچون پدر دلبندم میدانم که غم از دست دادن فرزند برای مادر بسیار مشکل و دشوار است. اگر چه من بگویم مادر فراموش کن ولی میدانم که این امر برای مادر امکانپذیر نمیباشد. ولی مادر عزیزم عمر دنیا کوتاه است بالاخره آدمـی یـک روز آمده و یک روز هم از دنیا میرود چه بهتر که مرگ و شهادت انسان در راه الله باشد.
مادر عزیزم. از زحماتی که در مدت عمرم برایم کشیدی تشکر میکنم و از خدای باریتعالی خواهانم اجر و منزلت در بهشت را به شما عنایت فرماید. حال ای خواهران مهربان و گرامیم میدانم که برای شما هم بسیار سخت است که خبر از دست رفـتـن تنهـا برادر بزرگتان را که سایهای بر روی سرتان بود بشنوید، ای خواهران مهربانم انسان همانگونه که از خاک به وجود میآید امانتی است در روی زمین و بعد از مدتی چه زود یا چه دیر به همان خاک بر میگردد و از این بابت هم نباید نگران شد؛ ولی خوب این یک غم و داغی است که برای بازماندگانش به جای میماند، ولی خواهران عزیزم از خداونـــد آرزو دارم که به شما صبر و استقامت عنایت فرماید و غم از دست رفتن برادرتان را از دلتان بیرون نماید.
اما تو ای برادر گرامیم میدانم که تو هم با آن سن کمت درک خواهی کرد کـه بـرادرت را از دست دادهای و دیگر او را برای یکدفعه هم نخواهی دید برادر عزیزم از من نصیحت که تا زنده هستی زیر بار ظلم و زور نروی، گر چه به قیمت جانت تمام شود. کاش بزرگ میبودی و میدیدی که برادرت در مدت عمرش زیر بار ظلم و زور نرفت و میدیدی که چگونه در جبهه حق علیه باطل با بعثیون عراق و متجاوزین جنگید تا شهید شد و با نثار خونش سدی در جلوی متجاوزین عراق بنا نمود.
برادر عزیزم حال که مرا از دست دادی، سعی کن که خواهرانت با بودن تو سرافراز و سربلند باشند و همچنین عصای دستی باشی برای پدر و مادرمان و در خاتمه از خداوند بزرگ میخواهم که به شما صبر و حوصله عنایت فرماید و شما را در سایه رحمتشان حفظ کند.
انتهای خبر/